دفتر خاطرات من
نوشته شده در تاريخ جمعه 5 آبان 1391برچسب:, توسط ارشاد |

گاهي احساس مي کني با وجود همه چيز،
هيچ چيز نداري، گاهي ميان آشناهاي قديمي
نشسته‌اي،‌ اما باز هم غريبه اي.
بعضي وقت‌ها مي دانـــــــــي دلت پر است،
اما جايي را سراغ نداري که غصـــــــــه‌هـايت را
بازگو کني.
گـــــــاهي وقت‌ها حتي ديوارهاي اتاقت هم
از دست تو خسته شده اند و ديـــــــــــگر طاقت
شنيدن حرفهــــــــــاي پراز اندوه تو را ندارند. آن
وقت است که چشــــــــم‌هايت به يکباره هواي
باريدن مي کند.

ديشب براي من از آن گاهي وقت‌ها بود...



نظرات شما عزیزان:

دختر جنوبی.شراب عشق.
ساعت17:42---6 آبان 1391
در شلوغی های این گذر
در جنب وجوش برگ های خزان
من بی دل مشغولی بیکار در انتظارت نشسته ام
عجیب که این رویا از دنیا شور و شوق تورا بیشتردارد

سلام و مرسی از اینکه به وبلاگم سر زدی و نظرتو گفتی لینک شدی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.